۱۳۸۹ مهر ۳۰, جمعه

تجربیات و دیدگاه ما درباره روابط شخصی

امیر: الگویی برای رابطه نداشتیم. اولین رابطه ها باعث خراب شدن روحیه شد چون تصوراتم با واقعیت هم خوانی نداشت. پس از مدتی مسائل خانه زنکی جزوی از خرده فرهنگ هوموها شد. پس از مدتی احساس خستگی کردم و با وجود تحربیات انرژی نداشتنم و افسرده شدم. خیلی از ما در درونمان می دانیم چه می خواهیم ولی پنهان می کنیم.

هدف از رابطه این است که زندگی هم را بهتر کنیم در این راستا افراد کارکردهای خاض خود را دارند و افراد به خودی خود در رابطه ارزشی ندارند.
ما مشکلات روابطمان را نمی توانیم مثل استریت ها با خانواده یا دوستان مطرح کنیم در نتیجه به روابط بعدی مان منتقل می شود. ما این امکان را نداریم که طرف مقابلمان را از قبل بشناسیم و سپس با او وارد روابط جدی شویم.


بهراد: در جامعه ی هوموها افراد پیش از آن که از نظر روانی آمادگی داشته باشند یا بلوغ عاطفی لازم را داشته باشند وارد رابطه می شوند و همین باعث می شود که روابط به شکست منجر شده و افراد دچار ضربه های روحی و عاطفی شوند. از طرف دیگر افراد تمام کمبودهای عاطفی و روانی خود را که از تقابل با خانواده و جامعه ایجاد شده اند از رابطه های خودشان می جویند که رابطه های پارتنری به طور طبیعی نمی تواند این خلاء ها را پر کند و در نتیجه وقتی به آن چه که می جویند، نمی رسند دچار افسردگی می شوند.

سمیرا: مجبور بودم در مورد روابط اجتماعیم به اطرافیانم دروغ بگویم. یک جنبه ی خوب رابطه این است که بشود خوب بودن رابطه را به دیگران نشان داد که متاسفانه برای من این امکان نبود. از نظر اجتماعی نامرئی هستیم. دایره ی انتخاب ما محدودتر است.

مستانه: ما به دلیل نداشتن الگو و عدم بلوغ فکری نمی دانیم که چه می خواهیم پس مجبوریم به روش آزمون خطا عمل کنیم که ممکن است مشکل ساز شود.

مریم: مشکل ما نداشتن الگو نیست مشکل ما چارچوب ها است.ما به خودمان اجازه نمی دهیم که یه رابطه را از پایه بسازیم.



رامتین: با دیدن روابط استریت ها حسرت می خوردم که چرا من نمی توانم روابطی مثل آن ها داشته باشم. از روی کنجکاوی دوست دارم با دخترها رابطه برقرار کنم. اگر ببینم که بی اف ام بای هستش احساس می کنم که مورد سواستفاده قرار گرفته ام و نقش یه ابزار و وسیله را داشته ام.

دو طرف رابطه دیدهای متفاوتی نسبت به رابطه دارند که ممکن است مشکل ساز شود.


پیمان: وقتی مدتی از روابط گذشت روابط سرد می شود و شور و هیجان اولیه از بین می رود. من از طرف مقابلم توقع دارم که من را فارغ از مسائل جنسی دوست داشته باشد و به من متعهد باشد.

۱۳۸۹ مهر ۱۵, پنجشنبه

بهداشت روانی


سازمان بهداشت جهانی، بهداشت روانی را اینگونه تعریف می کند : " بهداشت روانی در درون مفهوم کلی بهداشت قرار دارد و بهداشت یعنی توانایی کامل برای ایفای نقش روانی و جسمی، بهداشت به معنای نبود بیماری یا عقب ماندگی نیست"

سلامت و بهداشت روانی محبثی کاملا تخصصیه و طولانیه و حرف زدن ما راجع به اون فقط در حد بازگویی و مشاهده تجربیات شخصی خودمونه اونم در حد خلاصه و اشاره .

جامعه ی ایران بنابر دلایل فرهنگی، اقتصادی، مذهبی، اقلیمی و غیره ... اساسا جامعه ی سالمی نیست. اما صحبت ما درباره ی جامعه ی اقلیت جنسی ایرانه.

دلایل عدم سلامت روان در اقلیتهای جنسی:
1- عدم حمایت اجتماعی:
در مرحله ی اول خانواده و بعد مدرسه و در واقع اکثر واحد های اجتماعی با اقلیتهای جنسی به عنوان یک غیر خودی برخورد می کنن و شخص اقلیت رو خارج از حمایت خودشون قرار می دن. و این از کوچکترین جزییات شخصی و فردی (بطور مثال طرز رفتار و لباس پوشیدن) شروع می شه تا موارد کلی (بطور مثال حقوق اقلیتهای جنسی)
2- حساسیت فردی:
فرد اقلیت معمولا حساسیت و آسیب پذیری بیشتری نسبت به قضاوت و تایید اطرافیانش داره.
3- فشار مضاعف:
فشاری مضاعف علاوه بر فشارهای متحمله بر دیگر افراد جامعه بر اقلیتهای جنسی وارد می شه.
4- اضطراب (استرس) درونی:
کسی که خودشو بیگانه، غیر قابل قبول (بطور مثال از طرف اجتماع یا مذهب) یا با شخصیت دوگانه می بینه اضطراب درونی زیادی رو تحمل می کنه.
5- آموزه های نادرست:
بنا به فقر آموزش در رفتارها و تفکرات همجنسگرایانه (یا دیگر اقلیتهای جنسی) و تسلط شدید فرهنگ مرد سالاری (یا پدر خدایی) در جوامع اقلیتهای جنسی ضد ارزشهایی رشد می کنه که باعث از بین رفتن سلامت روان می شه.
6- چهره ی دوگانه:
اکثر ما معمولا در قالب دو شخصیت یا دو چهره در بین خودی ها و غیر خودی ها ظاهر می شیم و این شرایط رو برامون سخت می کنه.
7- عدم اعتماد به نفس:
به دلیل تایید نشدن، حمایت نشدن، شناخت کافی از خود نداشتن، به بلوغ فکری نرسیدن، نقش دوگانه بازی کردن و حتی انزوا و گوشه گیری و خیلی چیزای دیگه ماها معمولا با مشکل اعتماد به نفس مواجهیم.


سوال: آیا اعتماد به نفس داری؟ اگه آره چه جوری به دستش آوردی؟


الهام: با حمایت خانواده یاد گرفتم که ضعفامو تبدیل به قوت کنم.

امیر: با اینکه محیط خانوادگی به من اعتماد به نفس زیادی نداد من با یاغی گری و مبارزه تونستم تا حدی شخصیت خودم را مستقل کنم و خودم را به عنوان یک انسان کنش گر و صاحب اختیار باور کنم، ولی این برای من خیلی سخت بود و هزینه زیادی داشت و پس از سالها مقاومت در برابر تحقیر و سرکوب بیرونی دچار ورشکستگی روانی شدم چون هر چه تلاش می کردم تائید و تشویقی از بیرون دریافت نمی شد و هیچ پشتیبانی عاطفی نداشتم و این باعث شد اشتیاقم را برای زندگی کردن ازدست بدم و به جای کنش گر تبدیل به یک واکنش گر که کاری جز مبارزه و جبهه گیری بلد نبود بشم.

مستانه: یه جا وایسادم و تصمیم گرفتم که خودمو بشناسم و باور کنم.

مریم: در انزوا به پیگیری و شناخت علایق خودم پرداختم و سعی کردم آدمهای مثل خودمو پیدا کنم.

نینا: منتظر تایید دیگران نایستادم و خودمو مجبور کردم کاری رو که باید انجام بدم.

بهراد: با کمکی که از تایید در محیط مدرسه گرفتم سعی کردم تفاوتهای خودمو به خانواده ام بقبولونم.

سمیرا: با حمایت خانواده سعی کردم در هر کاری که می کنم خوب باشم و از خو

۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

همجنس بازی چیست و چه رابطه ای با بای سکشوالیتی دارد ؟


همجنس بازی چیست و چه رابطه ای با بای سکشوالیتی دارد ؟
آیا همجنس بازی زیر مجموعه بای سکشوالیتی هست یا خیر ؟
امیر :
واژه همجنس باز بیان گر مفهوم روشنی نیست و برای اشاره به مفاهیم مورد نظر باید از واژه های بهتری استفاده شود برای مثال بسیاری از افرادی که از واژه همجنس باز استفاده می کنند در واقع منظورشان کسی است که تنوع طلب جنسی است و یا درگیر شدن در روابط عاطفی را دوست ندارد و یا روابط عافی و جنسی را از هم جدا می کند و یا متجاوز جنسی است و یا دوجنس گرایی است که بیشتر به جنس مخالف گرایش دارد و از روی محرومیت به رابطه با همجنس روی آورده، در همه این موارد بهتر است مفاهیم کامل و درست و با عبارات و جملات مفهوم دار بیان شود، واژه همجنس باز نمی تواند هیچ مفهوم دقیق و مشخصی را منتقل کند و کاربردش فقط در حد فحاشی است
بهراد :
گرایش و رفتار جنسی نباید مبنای قضاوت در مورد افراد قرار بگیرد و در نتیجه برای اشاره به افراد دوجنس گرا نباید از واژه های توهین آمیزی مانند همجنس باز استفاده کرد
نینا :
واژه ی همجنس باز وجود خارجی ندارد (واقعیت فیزیکی ندارد) و زیر مجموعه بایسکشوالی قرار نمی گیرد. در حال حاضر کلمه همجنس باز با لفظ بروزتر به کلمه کونی تبدیل شده واستفاده آن در میان تمامی اغشار با برداشت فحش و تحقیر رواج دارد. اگر به عنوان اقلیت جنسی به شناخت و قبول هم رسیدیم باید هویت بایسکشوالی را قبول داشته باشیم و واژه ی همجنس باز را به افراد بایسکشوال اطلاق نکنیم
رامتین :
اگر واژه ی همجنس باز را از واژه نامه اقلیت های جنسی خارج کنیم و همان واژه دوجنس گرا را جایگزین کنیم در انالیز کردن گرایش های جنسی به مشکل بر نمی خوریم
مریم :
هم جنس بازی و هم جنس باز، با داشتن بار منفی و تحقیر آمیزی که در گفت و گوهای عامیانه مردم دارد، به طور کلی به عوان تحقیر افراد هم جنس گرا استفاده می شود. اما در دیالوگهای فی مابین هم جنس گراها، به افراد بایسکشوال گفته می شود. به این دلیل که تعدادی از افراد (بای) تنها به گرایش جنسی خود توجه داشته و به عنوان ماجراجوئی جنسی به این رابطه نگاه می کنند. با این حال نمی توان دوجنسگرا ها را با این لفظ نامید. هرچند شخصا رابطه همجنس گراها را با دوجنسگراها تائید نمی کنم
مستانه:
همجنس باز و هم جنس گرا دو ترجمه ی قدیمی و جدید از یک واژه ی "هومو
سکشوال" هستند. و دو جنسگرا ترجمه ی واژه ی "بای سکشوال" می باشد. پس کلا
با هم متفاوتند
حالا اگه کسی می خواد ناسزا بگه خب ممکنه از هر کلمه ای استفاده کنه.
شاید حتی دکتر یا کتاب خوان از طرف بعضی به عنوان فحش استفاده شه

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه

طیف گرایش جنسی

مستانه : آیا رنگین کمان شش (هفت) رنگه؟ آیا مثلا یهو سبز تموم می شه و زرد شروع می شه؟
آیا فقط سه (چهار) نوع گرایش جنسی داریم؟ یا همجنسگرا یا دوجنس گرا یا دگرجنسگرا؟
آیا باید روی خودمون اسم بذاریم و خودمون رو فقط متعلق به یه رنگ بدونیم؟
می دونیم که وقتی رنگین کمان شکل می گیره یا نور سفید تجزیه می شه ، بین
مثلا زرد تا سبز هزاران رنگ دیگه هم هست. اما برای ساده تر شدن، مشخص
کردن و بیانش یا حتی کشیدنش ما از شش (هفت) رنگ و اسم استفاده می کنیم.
در مورد گرایشات جنسی هم همینطوره. ما نمی تونیم خودمون رو محدود کنیم
فقط به سه نوع گرایش جنسی. بین همجنسگرا تا دوجنسگرا و دوجنسگرا تا
دگرجنسگرا، ممنکه که حالتهای بسیار زیاد دیگه ای هم باشه. اما ما برای
بیان خودمون، از یکی از اون اسمهایی که بیشتر به تعریف ما نزدیکه
استفاده می کنیم. فقط کافیه که این اسم باعث محدود کردن خودمون و
اطرافیانمون نشه و این در صورتی امکان پذیره که قضاوت نکینم و به خودمون
و دیگران آزادی عمل بدیم.

مهدی : گرایش جنسی شبیه یک طیف پیوسته است که آدم‌های مختلف روی بخش‌های مختلف اون قرار می‌گیرن. این که ما اصرار داشته باشیم هویت و برچسب خاصی رو به‌عنوان همجنسگرا (یا دوجنسگرا و دگرجنسگرا) بپذیریم، فقط باعث می‌شه که تصویر تحریف‌آمیزی از واقعیت گرایش جنسی ایجاد کنیم. این برچسب زدن ممکنه کلیشه‌ی خاصی رو به آدم تحمیل کنه، مثلا این که من همجنسگرام، پس "نباید" یا "نمی‌تونم" ذره‌ای حس و میل جنسی به جنس مخالف داشته باشم. هر کس باید قبول کنه همینه که هست، با هر میزان گرایش و میلی که به جنس موافق یا مخالف داره. مهم اینه که هر کس با خودش کاملا روراست باشه، خودش رو اون طور که واقعا هست بشناسه و سعی نکنه خودش رو به‌زور در قالب خاصی بگنجونه.
البته قبول دارم که برجسته کردن هویت جنسی، نیرویی داره که به ایجاد اجتماع‌های همجنسگرایان و به جلو بردن فعالیت‌های یا مبارزه‌های اجتماعی اون‌ها کمک می‌کنه.

امیر1 : به نظر من تقسیم بندی روی گرایش جنسی کاملا ممکن و مفید است، درسته که گرایش جنسی یک کمیت پیوسته است ولی روی کمیت های پیوسته می توان دسته بندی های پلکانی انجام داد، اینکه کسی بگوید همجنس گرا یا دوجنسگرا است مسائل را برای خودش و دیگران قابل فهم و ساده تر می کند، هیچ کس هم به خودی خود متعهد نیست که به یک گرایش جنسی بچسبد و خود را سرکوب کند، برای مثال ممکن است کسی که خود را همجنس گرا معرفی کرده در زمانی علاقه به جنس مخالف در او پدیدار شود و این هیچ اشکالی ندارد و از این می تواند خود را دوجنس گرا یا دگر جنس گرا معرفی کند.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۵, چهارشنبه

آیا ما مسئولیتی در مورد تغییر نگرش جامعه نسبت به همجنس گرایان داریم ؟


مستانه: باید کامینگ اوت کرد یا نه؟ بعضی ها عقیده دارند که نباید خودمون را فرق بدیم و دگر باش معرفی کنیم.

سمیرا: خودم عذاب کشیدم از دیدگاه های بد نسبت به همجنس گرایان و به همین دلیل سعی کردم حساس باشم، کسی که به همجنس گرایانحرف های ناشایست میزنه به من توهین میکنه، شاید توهین اون از روی نا آگاهی است.

آذین :حتما باید کاری بکنیم و مسئولیت داریم و هر کس باید به جایی برسه که تغییر در جامعه را مسئولیت خودش بدانه، کوشش در این زمینه مسئولیت و نیاز ما است

بهراد: به نظر من خیلی شخصی است و اولین کسی که تحت تاثیر این کار قرار میگیره خود فرد است ولی مهم است که خود فرد به این نتیجه برسه که کاری که می خوام بکنم نفعش را در درجه اول خودش می بره انتقال تجربه مثبت برون ایی به دیگران کمک میکند.

آرش: من با تغییر جامعه موافقم، همه را نمیشه تغییر داد و یک روش را برای همه بکار برد و نسبت به زمان باید ببینی که چطور رفتار کنی، با اینکه بگم مسئله شخصی منه و با کسی در این باره حرف نزنم مخالفم ولی این کار باید به صورت آرام انجام بشه

رهام: مسئولیت برای کسی وجود داره که اونو احساس می کنه از این بابت نظرم شبیه به مهدی ئه اما از طرفی هم اصرار دارم که در بعضی مواقع کسانی که قدرت یا اعتباری دارند وارد عمل بشن و ساکت نباشن که از این جهت نظرم شبیه به آذین.

مهدی: جامعه مهم است و روی ما تاثیر دارد ولی من مخالفم که مسئولیتی را برای خودمون تجویز کینم و هر کس باید اول روی خودش مسئولیت داشته باشه و اول از همه خودش را تغییر بده، مثلا اگر یکی دغدغه اش خانواده باشه باید اول روی خانواده کار کنه، یا روی دوستان.

امیر2: من موافقم، توی جامعه یک سری محدودیت ها روی ما هست و عذاب می کشیم و ما مسئولیم داریم که این کار را انجام بدیم، مثلا من برای دوست استریت ام با آمادگی کامینک کردم و اون هم خودش دیگران را در مورد همجنس گرایی آگاه کرد.

آقای : ما حتما میتونیم تغییر بدیم ولی مسئولیت الزامی نیست

فرهاد: باید اول از خانواده شروع کنیم، ولی اینکه یهو برم وسط جمع جیغ بزنم درست نیست، و مسئولیت داریم ولی مرحله اول خانواده است و نزدیکان

مستانه: وقتی افراد جامعه خودمون(همجنس گرایان) نتونیم تغییر ایجاد کنیم چطور به خانواده و غیره برسیم؟

امیر2: دلیل آوردن برای کسی که اعتقاد به چیزی داره بی فایده است

من : کوشش در زمینه تغییر و آگاه سازی جامعه منافع ما را تعمین میکنه و باعث میشه زندگی بهتری داشته باشیم، این کار مفید و شدنی هست، به نظر من کوشش همجنس گرایان درده سال گذشته که من شاهد بودم باعث شده ما امروز در وضع بهتری باشیم هم در درون جامعه همجنس گرایان هم در جامعه عموم مردم.

مریم: من اعتقاد به پیشرفت جامعه ندارم ، یعنی به اینکه انسانیت به جایی برسه که من قانع بشم اعتقاد ندارم، همیشه قدرتی وجود داره که ازش سوء استفاده میشه و ستم میشه که عده ای سودی ببرن، بعضی مبارزه می کنند با این وضع بعضی ها هم همکاری می کنند. من خودم را در تبعیض جدا از دیگرا نمی بینم مثلا کسی به افغانی بد بگه همون قدر به من بر می خوره و از همه دفاع می کنم.

۱۳۸۹ فروردین ۲۳, دوشنبه

گفتگو درباره رابطه باز(آزاد)


مریم: هیچ الگوی خاصی برای رابطه ی سالم وجود ندارد و مهم ترین چیز این است که با احساساتمان صادق باشیم و امنیت را در مقابل آزادی قرار ندهیم.

امیر: تعهد در رابطه ی دو نفره به عمق گرفتن رابطه کمک می کند و یک احساس آرامشی به انسان می دهد که در دیگر انواع رابطه وجود ندارد.

مستانه: من به عنوان کسی که هم رابطه ی متعهدانه و هم رابطه ی آزاد رو تجربه کردم فکر می کنم که هر کسی در شرایطی و با هر آدمی ممکنه که یک نوع رابطه ای رو ترجیح بده. ازش لذت ببره یا آسیب ببینه. این به خیلی چیزا بستگی داره. اما به طور کلی با نیازهای اولیه «آبراهام مازلو» موافقم. خودم و شاید اکثر آدمها با هر نوع گرایشی، به امنیت و احساس تعلق احتیاج داریم که با رابطه ی آزاد اتفاق نمی افته..

همزاد: رابطه ی باز به طور بالقوه این قابلیت را دارد که صمیمیت و عمق بیشتری داشته باشد. آزاد گذاشتن طرف مقابل در برقراری رابطه با آدم های جدید این امکان را فراهم می کند که دو طرف پیوسته رابطه شان را بازبینی کنند و آن را شاداب و تازه نگه دارند.

امیر2: مشکل از جایی آغاز می شود که رابطه ی باز به عنوان آلترناتیو رابطه ی دونفره ی متعهد مطرح می شود. به نظر من هر کدام از اشکال رابطه به خودی خود خوب یا بد نیست و هر کدام در جایگاه خود پذیرفتنی است و به انتخاب فردی بستگی دارد.

سمیرا: رابطه ی باز اگر امکان شکل گیری دو نفره آن وجود داشته باشد ، به دلیل اینکه کسی خودش را در این رابطه محدود نمی کند و از ایده آل هایش فاصله نمی گیرد ، حالت بهتر و تکامل یافته تر از یک رابطه کلاسیک است ، اما به دلیل اینکه این رابطه در فرهنگ ما بسیار نو پا است ، به وجود آمدن این رابطه خیلی دور از ذهن است .

بهراد: با این که ایده ی رابطه ی باز در نگاه اول بسیار جذاب به نظر می رسد ولی در عمل مسائل آن طور که طرفداران این ایده ادعا می کنند پیش نخواهد رفت. طرفین یک احساس استرس و ناامنی دائمی خواهند بهتر داشت و این استرس الزاما موجب پویایی و بهتر شدن رابطه نخواهد شد

رهام: رابطه ی باز رابطه ای پیشرو است که الزامن طرفین رابطه به سمت پیشرفت در شخصیت و صداقت (هم با خود و هم با پارتنر خود) خواهند رفت و احساسات خود را کشف می کنند.

فرناز و مرجان: بهایی که بابت به دست آوردن تجربیات با افراد تازه می پردازیم ارزش از دست دادن یک رابطه ی ساخته شده با تعهد را که همراه با آرامش و اطمینان خاطر است ندارد. اگر رابطه ای ساختاری از انرژی، روح و خواسته های دو طرف باشد، دیگر نیازی به تحمل غیر نیست.